توضیحات درباره کتاب
كتاب حاضر مجموعهاي از مقالهها و يادداشتهاي طنز «ديويد سداريس» نويسندهي امريكايي است. پيمان خاكسار در مقدمهي اين كتاب دربارهي رفتن سراغ نويسندههايي همچون سداريس و معرفي آنها به خوانندهي فارسيزبان مينويسد: «ممكن است با ديدن عناوين بعضي از كتابهايي كه ترجمه كردهام با خودتان بگوييد اين نويسندهها ديگر كيستاند؟ شايد پيش خودتان فكر كنيد كه خاكسار دوست دارد نويسندههاي بياهميت و ناشناخته را از تاريكترين كنجهاي ادبيات جهان پيدا كند و آثارشان را ترجمه كند. اينطور نيست. اين نويسندهها مهماند؛ شايد مهمتر و مشهورتر از كساني كه آثارشان در ايران ترجمه و خوانده ميشود. در دوراني كه فقط مخاطب ادبيات بودم و ترجمه نميكردم هميشه برايم سؤال بود كه چرا هيچ مترجمي سراغ اين آثار نميرود؟ شايد همين باعث شد كه به ترجمه روي بياورم و نويسندههايي را كه دوست داشتم ولي آثارشان به فارسي ترجمه نشده بود به شما معرفي كنم تا در لذت خواندنشان باهم شريك شويم. ديويد سداريس هم از همين دسته نويسندگان است.» «بالاخره يه روزي قشنگ حرف ميزنم» شامل 26 يادداشت طنز از سداريس است. سداريس پرمخاطبترين طنزنويس پانزده سال اخير امريكاست. تمام كتابهايش با مقياسهاي نجومي پرفروشاند. تاكنون تنها در امريكا هشت ميليون نسخه ازآثارش به فروش رسيده است و «بالاخره يه روزي قشنگ حرف ميزنم» به بيشتر زبانهاي زندهي دنيا ترجمه شده است. پيمان خاكسار ميگويد: «سداريس ميخنداند. به مفهوم واقعي كلمه. از او نبايد انتظاري را داشته باشيد كه از كافكا و فاكنر و بورخس داريد. اتفاقاً در بيشتر طنزهايش، بهخصوص در اين كتاب، فضاهاي روشنفكري و روشنفكران را دست مياندازد و باعث خنده ميشود.» «بالاخره يه روزي قشنگ حرف ميزنم» يكي از پرفروشترين كتابهاي سال 2000 امريكا شد. سداريس به خاطر اين كتاب جايزهي «ثربر» براي طنز امريكايي را برد و مجلهي «تايمز» او را طنزنويس سال ناميد. سداريس در دسامبر سال 2008 از دانشگاه بيرمنگام دكتراي افتخاري دريافت كرد. او تاكنون بيش از چهل مقاله در مجلهي «نيويوركر» چاپ كرده است. بخشي از يادداشت «بكنش دوتا»ي سداريس دربارهي دشواريهاي يادگيري زبان فرانسه: «براي من وحشتناكترين مانع در يادگيري فرانسه اين است كه هر اسمي جنسيت دارد و اين جنسيت بر روي ضمير و صفت اثر ميگذارد. به اين خاطر كه زن است و تخم ميگذارد، مرغ مذكر است. اما كلمهي مردانگي مؤنث است. چون دستور زبان فرانسه اينطور دستور فرموده، هرمافروديت مذكر است وبيحاصلي مؤنث. ماهها تلاش كردم تا رمز پنهانش را كشف كنم ولي بالاخره فهميدم كه عقل و منطق نميتوانند هيچ كمكي به من بكنند. هيستري، روانپريشي، شكنجه، افسردگي: به من گفته شد هر چيز ناخوشايندي احتمالاً مؤنث است. كمي اميدوار شدم ولي اين نظريه هم با كلمات مذكري مثل جنايت، دنداندرد و اسكيت به باد فنا رفت. من مشكلي با يادگيري خود كلمات ندارم ولي جنسيتها به اشتباهم مياندازند و در ذهنم نميمانند. چه حقهاي سوار كنم كه يادم بماند ساندويچ مذكر است؟»